آیه 41 سوره ذاریات

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ

[51–41] (مشاهده آیه در سوره)


<<40 آیه 41 سوره ذاریات 42>>
سوره :سوره ذاریات (51)
جزء :27
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و نیز در قوم عاد که بر هلاکشان تندباد خزان فرستادیم (عبرت خلق است).

و [نیز] در [سرگذشت قوم] عاد هنگامی که بر آنان باد هلاک کننده ای فرستادیم [عبرتی است.]

و در [ماجراى‌] عاد [نيز]، چون بر [سر] آنها آن باد مُهلِك را فرستاديم.

و نيز عبرتى است در قوم عاد آنگاه كه باد عقيم را بر آنها فرستاديم.

و (همچنین) در سرگذشت «عاد» (آیتی است) در آن هنگام که تندبادی بی‌باران بر آنها فرستادیم،

ترجمه های انگلیسی(English translations)

And in ‘Ad when We unleashed upon them a barren wind.

And in Ad: When We sent upon them the destructive wind.

And in (the tribe of) A'ad (there is a portent) when we sent the fatal wind against them.

And in the 'Ad (people) (was another Sign): Behold, We sent against them the devastating Wind:

معانی کلمات آیه

  • عقيم: نازا: بادى كه از آوردن خير عقيم است، عقم در اصل به معنى خشكيدن مى‏‌باشد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ «41»

و در (سرگذشت) قوم عاد نيز آنگاه كه بر آنان باد نازا (ويرانگر) فرستاديم (عبرت و نشانه‌هايى است).

ما تَذَرُ مِنْ شَيْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ «42»

(اين باد) هيچ چيزى را كه بر آن مى‌وزيد باقى نمى‌گذاشت مگر آنكه آن را خرد و تباه مى‌كرد.

جلد 9 - صفحه 261

نکته ها

پيامبر قوم عاد، حضرت هود بود كه هرچه قومش را هشدار داد به سخنان او اعتنايى نكردند و زمينه نزول عذاب را فراهم ساختند.

بادها، گاهى زاينده و عامل رويش مى‌باشند «أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ» «1»، «يُرْسِلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ» «2» و گاهى نازا و وسيله‌ى ريزش و ويرانگرى هستند. «الرِّيحَ الْعَقِيمَ» يعنى باد ويرانگر. بادى كه عامل عذاب قوم عاد بود، به قدرى سوزنده و مسموم كننده بود كه انسان، حيوان، گياه و هر چه را در مسيرش قرار داشت، نابود مى‌كرد.

«رميم» به معناى پوسيدگى است و «ترميم» يعنى اصلاح پوسيدگى.

با اينكه قوم عاد بسيار نيرومند و بلند قامت بودند، ولى بادى كه از قهر الهى وزيد، آنان را مثل استخوان پوسيده خرد و شكننده كرد.

پیام ها

1- پديده‌هاى طبيعى همچون باد و باران و آثار مثبت و منفى آنها به دست خداست. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ»

2- بلاياى طبيعى همچون خشكسالى و قحطى، مى‌تواند عذاب الهى باشد. ما تَذَرُ مِنْ شَيْ‌ءٍ ... جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ‌

3- آب و باد، لشگر خدا در برابر ظالمان است. فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِ‌ ... الرِّيحَ الْعَقِيمَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (41)

وَ فِي عادٍ: و نيز آيتى است مر عبرت گيرندگان را در گزارشات قوم عاد و عبرتى است براى اهل اعتبار، إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ‌: زمانى كه فرستاديم بر ايشان بعد از تكذيب حضرت هود عليه السّلام، الرِّيحَ الْعَقِيمَ‌: بادى كه آبستن كننده درخت و حامل ابر نباشد، يعنى بادى بى‌خير و نفع، بلكه آثار غضب و عذاب بود. و تسميه آن به عقيم اشاره است به آنكه آن باد ايشان را مستأصل ساخت و قطع نسل ايشان نمود.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ فِي مُوسى‌ إِذْ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ فِرْعَوْنَ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38) فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَ قالَ ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ (39) فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ وَ هُوَ مُلِيمٌ (40) وَ فِي عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ (41) ما تَذَرُ مِنْ شَيْ‌ءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلاَّ جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ (42)

وَ فِي ثَمُودَ إِذْ قِيلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِينٍ (43) فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ (44) فَمَا اسْتَطاعُوا مِنْ قِيامٍ وَ ما كانُوا مُنْتَصِرِينَ (45) وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (46)

ترجمه‌

و نيز در قصّه موسى آيتى است هنگاميكه فرستاديم او را بسوى فرعون با حجّت و معجزه‌اى روشن‌

پس برگشت با اركان دولتش و گفت ساحر است‌

جلد 5 صفحه 68

يا ديوانه‌

پس گرفتيم او و لشگريانش را پس افكنديمشان در دريا با آنكه او بود سزاوار ملامت‌

و در قوم عاد وقتى كه فرستاديم بر آنها باد بى‌خير هلاك‌كننده را

وا نميگذارد چيزى را كه وزيد بر آن مگر آنكه ميگرداندش چون استخوان پوسيده‌

و در قوم ثمود وقتى كه گفته شد بآنها برخوردار و كامياب شويد تا مدتى معيّن‌

پس سركشى كردند از فرمان پروردگارشان پس گرفت آنها را صاعقه با آن كه نگاه مى‌كردند

پس قدرت نداشتند بر ايستادن و نبودند انتقام كشندگان‌

و هلاك كرديم قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند گروهى متمرّد و نافرمان.

تفسير

خداوند متعال چنانچه در ديار قوم لوط آيتى براى عبرت مردم باقى گذارد در قصّه حضرت موسى با فرعون هم موجبات عبرت خلق را فراهم فرمود وقتى كه او را با عصا و يد بيضاء و ساير معجزات مبعوث بر فرعون و قوم او فرمود و او براى اعتماد بر عسكر و لشگر و مال و منال خود روى گرداند از ايمان به آنحضرت يا اعراض نمود از قبول ايمان باو و رو گرداند با اقوام و عساكرش و بنابر اين باء در بركنه براى سببيّت يا معيّت يا تعديه است ولى مشوّش شد و سخنى گفت كه بميزان عقل راست نيايد چون گفت اين شخص ساحر است يا ديوانه در صورتى كه اگر كسى ساحر باشد بايد دانا و زيرك باشد نه ديوانه و بيعقل و اگر ديوانه و بيعقل باشد ساحر نميشود و خدا بتفصيلى كه مكرّر ذكر شده او و لشگريانش را مأخوذ بگناهشان كرد و در دريا غرق فرمود با آنكه او ملامت ميكرد خود را بر مخالفت با حضرت موسى در وقتى كه عذاب منجز شده بود و پشيمانى سودى نداشت يا مستحق ملامت و توبيخ بود بر معاصى سابقه خود و نيز آيتى است در ملاحظه حال قوم عاد كه مخالفت با حضرت هود نمودند و خداوند آنها را بباديكه مانند شخص عقيم بى‌ثمر و فائده بود يا مواليدى براى ذى روحى باقى نگذارد مبتلا فرمود كه همه را هلاك كرد و بهر چه ميرسيد از انسان و حيوان و نبات آنرا خاكستر ميكرد و نيز آيتى است در قوم ثمود وقتى كه حضرت صالح بآنها وعده عذاب داد و فرمود برخوردار شويد از زندگانى دنيا تا سه روز و اين بعد از آن بود كه ناقه را عقر نموده بودند و بعدا هم پشيمان نشدند و توبه نكردند تا بصاعقه آسمانى كه در روز بر آنها

جلد 5 صفحه 69

نازل شد با آنكه آنرا مشاهده مينمودند گرفتار شدند و بهلاكت رسيدند و ديگر قدرت بر قيام و دادستانى و يارى نمودن با يكديگر در دفع عذاب را پيدا نكردند و پيش از اينها قوم نوح عليه السّلام را خداوند غرق و هلاك فرمود چون فاسق و فاجر و كافر بودند و شرح اين قصص مكرر ذكر شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ فِي‌ عادٍ إِذ أَرسَلنا عَلَيهِم‌ُ الرِّيح‌َ العَقِيم‌َ (41) ما تَذَرُ مِن‌ شَي‌ءٍ أَتَت‌ عَلَيه‌ِ إِلاّ جَعَلَته‌ُ كَالرَّمِيم‌ِ (42)

و ‌در‌ عاد زماني‌ ‌که‌ فرستاديم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ بادي‌ ‌که‌ زايش‌ نداشت‌، و نگذشت‌ ‌از‌ ‌هر‌ شيئي‌ مگر اينكه‌ قرار داد ‌او‌ ‌را‌ مثل‌ خاكستر وَ فِي‌ عادٍ نيز عطف‌ ‌است‌ ‌يعني‌ آيت‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌براي‌ موقنين‌، و عاد قوم‌ هود بودند و بسيار طغيان‌ و سركشي‌ كردند و قوه‌ و قدرت‌ بكار زدند ‌که‌ ميفرمايد:

أَ لَم‌ تَرَ كَيف‌َ فَعَل‌َ رَبُّك‌َ بِعادٍ إِرَم‌َ ذات‌ِ العِمادِ الَّتِي‌ لَم‌ يُخلَق‌ مِثلُها فِي‌ البِلادِ فجر آيه 5 ‌تا‌ 7.

إِذ أَرسَلنا عَلَيهِم‌ُ الرِّيح‌َ العَقِيم‌َ ‌که‌ هفت‌ شب‌ و هشت‌ روز باد ‌بر‌ ‌آنها‌ وزيد و باد عقيم‌ بادي‌ ‌بود‌ ‌که‌ زايش‌ نداشت‌، ابر و باران‌ و هواي‌ خنك‌ و سرد و سلامت‌ و تصفيه‌ هوا ‌در‌ ‌آن‌ نبود و پي‌ ‌در‌ پي‌ ميوزيد ‌که‌ ميفرمايد:

وَ أَمّا عادٌ فَأُهلِكُوا بِرِيح‌ٍ صَرصَرٍ عاتِيَةٍ سَخَّرَها عَلَيهِم‌ سَبع‌َ لَيال‌ٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيّام‌ٍ حُسُوماً فَتَرَي‌ القَوم‌َ فِيها صَرعي‌ كَأَنَّهُم‌ أَعجازُ نَخل‌ٍ خاوِيَةٍ فَهَل‌ تَري‌ لَهُم‌ مِن‌ باقِيَةٍ الحاقه‌ ‌آيه‌ 6 و 7 و 8.

ما تَذَرُ مِن‌ شَي‌ءٍ أَتَت‌ عَلَيه‌ِ: ‌از‌ انسان‌ و حيوان‌ و عمارات‌ و اشجار و نباتات‌.

إِلّا جَعَلَته‌ُ كَالرَّمِيم‌ِ تمام‌ مثل‌ خاكستر شدند ريز ريز و ‌از‌ ‌هم‌ پاشيده‌ و ‌در‌ ‌هم‌ كوبيده‌ شدند ‌که‌ اثري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ باقي‌ نماند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 41)- سپس به سرنوشت اجمالی قوم «عاد» پرداخته، چنین می‌گوید:

«در سرگذشت قوم عاد نیز (آیتی است) در آن هنگام که تند بادی بی‌باران بر آنها فرستادیم» (وَ فِی عادٍ إِذْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ).

عقیم بودن بادها زمانی است که ابرهای باران‌زا با خود حمل نکند، گیاهان را تلقیح ننماید، و فایده و برکتی نداشته باشد، و جز هلاکت و نابودی چیزی همراه نیاورد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص347

منابع